هنرهای بصری در اسلام مانند دیگر هنرهای تصویری، ساختار و مبانی خاص خود را دارند. این اصول را در ماهیت کلی آموزههای اسلامی میتوان یافت و در جوهرۀ وجود معنوی رنگها مشاهده کرد. فرمها و رنگها دربردارندۀ پیامهایی از دنیای ماوراء هستند. رنگ به فرم (شکل) و ترکیبهای ساختاری آن کمال میبخشد و بدان نیرو میدهد. میتوان گفت جوهر اصلی رنگ، انعکاسی از عالم خیال است که به واقعیتهای عالم برون وفادار نیستند. بر همین مبنا سعی شده است، معانی رنگها و دیدگاههای اسلامی و نظری دربارۀ رنگ مطرح شود تا با شناخت بیشتر از رنگ به منظور طراحی و سازماندهی آثار هنری با موضوع دینی در راستای بیان معنوی بهتر بتوان استفاده کرد. هدف اصلی این است که نمادپردازی برخی رنگها در آیینۀ نگرش اسلامی از دیدگاه قرآن و احادیث و چند تن از اندیشمندان مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد و نتیجۀ کلی آن (معناشناسی رنگها) از طریق روش توصیفی با دیدگاههای متنوعی بازگو شود. در هنرهای سایر ادیان، یک یا دو رنگ بیشتر از سایر رنگها مورد توجه کتب و اندیشۀ مکتب بر اساس تفکر خاص خود مورد نظر بوده است. حال آنکه طی بررسیهای انجامشده در قرآن، احادیث و نظریۀ اندیشمندان مسلمان نیز دو رنگ از جمله سبز و سفید و بعد از آنها به سیاه بیشتر از سایر رنگها توجه شده و بر اهمیت آن تأکید شده است. ارتباط نور و رنگ مبحث مهمی است. بین رنگ و نور در هنر اسلامی از لحاظ جلوۀ نمادین ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛ بدین سبب معانی این رنگها و نمادهای آن مورد مطالعه قرار گرفته است. در هنر اسلامی معانی رنگی نهتنها به مفهوم ابژکتیو (بیرونی) از جمال مطلوب، بلکه به روندهای سوبژکتیو (درونی) و روانشناختی درک زیبایی هم مرتبط است. در مجموع، هنر اسلامی زبان حقیقی خود را در نشانهها و نمادها عرضه میکند. هر یک از نمادهای رنگی، خود گویای بخشی از عرفان دینی و مذهبی است که ندادهندۀ شهود باطنی از درک نامحسوس عوالم غیرجسمانی است.